ماجراي لنگه كفش
 
داستان...
اگه بخوایم یه زندگی ایده آل برای خودمون دست و پا کنیم ،فقط کافیه نگاهمون به اطراف رو ،اونجوری که حس می کنیم برای خودمون ترسیم کنیم.نه اونجوری که هست...
 
 
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 17:56 ::  نويسنده : ويستا

پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می‌رفت
به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وي از
پنجره قطار بیرون افتاد.
مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می‌خوردند
ولی پیرمرد بی درنگ …

لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت
همه تعجب كردند

پیرمرد گفت كه ي
ک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می‌شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت...

پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان هاي كوتاه و پندآموز و آدرس vista.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





Online User
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 187
بازدید کل : 52277
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1